مجید را سوزاندم! بچه هایم را نجات دهید! | داستان زنی که از همسرش انتقام گرفت!
ساعت ۲ بامداد نوزدهم شهریور ۱۴۰۱ بود که زن ۳۵ ساله فریادزنان از واحد طبقه چهارم آپارتمان بیرون آمد و در حالیکه با سر و وضعی آشفته جیغ میکشید «مجید را سوزاندم! بچههایم را نجات دهید!»
پلههای ساختمان را با سرعت پشتسر میگذاشت و در منازل همسایگانش را میکوبید. او با صدای بلند فریاد میزد فرزندانم در شعلههای آتش گیر افتادهاند، به دادشان برسید.
ماجرا از این قرار بود که زن بعد از سالها زندگی مشترک، مچ شوهرش را گرفته و تصمیم به انتقام میگیرد. به همسرش قرص خواب داده، پنجره را باز کرده که سرد شود تا شوهرش روی خودش پتو بیاندازد.
به گفته خودش: سپس با سوزن پتو را به تخت دوختم تا او نتواند بهراحتی از زیر شعلههای آتش فرار کند! ولی هنوز مشغول دوختن پتو بودم که ناگهان «مجید» بیدار شد. من هم بیدرنگ بطریهای بنزین را ریختم …
اما شعله های آتش به حدی بود که فرزندانم نیز در آتش گیر کرده بودند. که به کمک نیروهای آتش نشان آنها نجات پیدا کردند.
دیدگاه خود را ارسال کنید